ما با حالیم

به‌ترین هدیه

کم‌ترین؟
بزرگ‌ترین؟
داریم مگه؟!
نداریم، از اون‌جا که من کلن با مفهوم بی‌نهایت، چه مثبت، چه منفی، مشکل دارم، پس حاليم نم‌شه چی می‌گی...

به‌ترین هدیه

تبریک مثلا!

سلام...
خیلی صبر کردم یه خورده از عید بگذره نکنه ذوقم شکوفا شد اومدم یه تبریک خوشگلی گفتم...شعری...عکسی...نچ! خبری نشد! حالا بعد از نه روز خیلی معمولی از اونجایی که عذاب وجدان پست نذاشتن گرفتم، دست از پا دراز تر...اومدم بگم...
عید...
همینجوری معمولی
مبارک!
پ.ن: میگم وقت کردین یه دعایی هم بکنین من یه ذره تو سال جدید نظم و برنامه ریزی حاليم شه! خیلی وقته نمیره تو کتم!
سال نود و چهار بهترین سال زندگیم بود، امیدوارم آخر سال آینده همینو بگم... :))

تبریک مثلا!

پریدن ها

چ.و.گ.ی که عروس شد، اومدم به مامان خبر دادم؛ زودی گفت تو ناراحت نشیا ، تو هم شوهر میکنی...وقت ازدواج تو هم میرسه...
دهنم وا موند. مامان یجوری گفت انگار شوکولاته. به منم میرسه. نگران نباشم! اصن موندم.مامان که هیچ وقت به این چیزا توجه نمیکرد و گیرم اگه سر مساله ای ناراحت میشدم، میگفت این لوس بازیا چیه، خودتو جم کن ، حالا خودش پیش دستی کرده بود و منو از ناراحت شدن برحذر میداشت!
اون موقع ها اصن حاليم نبود! تازه به آزادی اول دانشگاه رسیده بودم.اصن فکر از�

پریدن ها

چرا همچی عجیبه؟

یه حاليم این روزا.....یه حال عجیب.....انگار که دارم زندگی کردن خودمو از صفحه ی تلوزیون به عنوان یه سریال میبینم.....سریال زندگی خودم.....اینکه هر روز صبح پامیشم و در طول روز چیکار میکنم تا شب.....چی میخونم...چی میبینم....به کیا محبت میکنم....حرص کی و چی رو میزنم....کجاها میرم....چیا میگم.....حسرت چیا رو میخورم و تو چه خاطراتی غرق میشم....گریه میکنم....سبک میشم.....میرم روضه و مسجد....درس میخونم....میرم امام زاده....یه حال عجیبیه دیدن سریال زندگی خودم.....نه میشه گفت حال �

چرا همچی عجیبه؟

دشمن دانا

دانشگاه می بایست 9 واحد فرانسه در سه ترم هم بگذرونیم... سه واحد اول را با دکتر آذرین پاس کردم که از فرانسه اومده بود و کت و شلوار و کراواتی و بسیار دوست داشتنی که وقتی تو سایت دانشگاه راه می رفت همه بهش احترام می ذاشتن و به دید یه خارجی بهش نگاه می کردن... از بس بین بچه ها محبوب بود واه ترم بعد عذرش را خواستن... بنده خدا می گفت من شنیده بودم تو دانشگاه آزاد اینطوریه اگه درست تدریس کنی و بین بچه محبوبیت داشته باشی سریعا عذرت را می خوان... ترم بعدی با دک

دشمن دانا

آخرین سور

از شدت آتش، نوک چوب قر گرفته بود، به خیال خودمان داشتیم آتش بازی می کردم، اولین سالی بود که دختر و پسر با هم دور شعله های آتش جمع شده بودیم، به گمانم کوچکتر از آنی بودیم که غنیمت آن لحظات را بدانیم. اوج داستان؛ من ندانسته وقتی سعی میکردم کاه های خاکستر شده داخل آتش را زیرورو کنم، چوب از دستم در رفت، و در هوا چند معلق زد، و خورد به پینار، به چشم چپ دخترک یازده ساله، یادم نیست اولین واکنشی که انجام دادم چه بود، اما خوب یادم است که پینار زد زیر گری�

آخرین سور

یعغوب لیث

یعغوب لیث یکی از پادشاهان صفاری بود و همینطور از پادشاهان بزرگ و قهرمان ایران بود که متاسفانه کمتر از او یاد شده است خیلی ها حتی اسم اورا هم نشنیده اند.
پس از ورود اسلام و عربها به ایران زبان فارسی کاملا نابود شد و زبان عربی زبان رسمی کشور شد.
پس از گذشت 200 سال از ورود اسلام به ایران یعغوب لیث حکومت صفاریان را تشکیل داد و سپس به طاهریان حمله کرد و حکومت طاهریان را نابود کرد و حاکم ایران شد.
روزی شاعری از شاعران دربار به زبان عربی شعری در وصف ایشا

یعغوب لیث

برجام، قفل است، کلید نمی شود

تحریم، سانتریفیوژ، رونق، اعتدال، رکود، کلید، قفل، معیشت مردم، دیوار ترک خورده، وین، کری، ظریف، افراطی، فرجام، برجام.
کلیدواژه هایی که دو سال از عمر ملت صرف آن شده است. این دو سال با وعده هایی زیبا از رونق و گذشتن از رکود که بعضا به ادعا نیز مبدل می شد، گذشت. وعده ها یا به تعبیری ادعاها هر بار در بخشی از مسیر برجام توسط حسن رئیس جمهور تکرار می شد و امروز خوش حاليم چرا که برجام به فرجام رسید.
روز اجرای رفع تحریم ها فرا رسیده است. می خواهند با رفع

برجام، قفل است، کلید نمی شود

اصن تو . کی بهت اجازه داد ...؟

رب .
از همین اول برم سر ِ اصل مطلب (:
اصلا ،
با بعضی ها که حرف میزنی ،
میفهمی که بابا جان !
این اصن مال ِ این دنیا نیست .
این اصن مال ِ جای دیگه ای هست و باز بر می گرده همون جا ...
همون هایی که وقتی از سوریه بر میگردن ،
کلی ماه افسردگی می گیرن و گریه میکنن ،
که رفقام جلوی چشم هام رفتن پس چرا من اینجام و نرفتم ...
که بر میگرده و به شوخی به ما میگه شما دعا کردین که من شهید نشم همش تقصیر شماستااا .
که همیشه سرشون پایینه و حتی باهاشون که حرف میزنی ، بازم سرشون

اصن تو . کی بهت اجازه داد ...؟

به نام مادر

به گمانم غروبِ روزِ سومِ پیاده‌روی بود، هوا به سمتِ تاریکی می‌رفت و من و سادات از قافله عقب مانده بودیم. اما خیالم راحت است. هم‌قدم کسی شده‌ام که خودش بارها و بارها پیش‌رو و پیش‌تاز گروه‌های مختلف بوده و از آن مهمتر، عربی زبان عشقش شده است... فقط باید حواسم باشد او را گم نکنم. میدانید؟ اینجا گم شدن با همه گم‌شدن‌های جاهای دیگر فرق دارد. اینجا گم شدن، گم کردنِ راه نیست. راه که مشخص است، همه به یک سمت میروند. آری! اینجا گم شدن، گم‌کردن همراه �

به نام مادر

زندگی و گذر عمر و ازین حرفای قلمبه سلمبه..

سلام ^_^
*این روزا احساس میکنم زندگیم یه قسمت جدیدی ازش رو داره نشونم میده.داره بهم میگه نترس و برو جلو و کم نیار.که ناامیدی خود شیطانه .خودتو باور داشته باش و قوی باش...
*این روزا سرم گرم کاره و مامان هم که پاهاش خیلی درد داره.دیگه همه کارها با خودمه.
*چند روز پیش که رفتیم باخواهرم و کلی گل خریدیم و منم کاکتوس خریدم واسه خودم..
*بعدشم یه خورده قرض داشتم دادم و درگیر کارو بار بودم.راسی دو تا کیف دوختم بقیشم تا فردا آماده س نشونتون میدم:

*هوراااا شکل�

زندگی و گذر عمر و ازین حرفای قلمبه سلمبه..

ذهنم پراکنده اس ؛ پس پراکنده می خونید :دی.

عکس از دیوار رنگی
عکس رو که دیدم ؛ دلم برای خوابیدن تنگ شد . حالا نه اینکه امروز خوب نخوابیده باشم ؛اتفاقا خیلی هم خوب خوابیدم ؛ ولی خوب این آرامش بچه ِ کم وسوسه برانگیز نبود . مثل وقتایی که مامان اینا بیدار شدن و رفتن دنبال کار و بار خودشون و من می رم رو تخت اونا می خوابم و از بزرگی تخت لذت می برم .با چشای نیمه باز دنبال ِ اون بالشت تپل تر ِ می گردم هر از گاهی هم از این سمت ِ تخت می رم اون ور تخت که هنوز گرم نشده . شنیدید که "خوابیدن تنهایی رو تخت دون

ذهنم پراکنده اس ؛ پس پراکنده می خونید :دی.

بازیگر اثبات‌شده‌ ـش

بذارید صادق باشم. من یه موجود خنگ بی‌مصرف جامعه‌گریز عموماً بی‌اعصاب بودم. احتمالاً از بیست و پنج نفر هم‌کلاسی‌م، بیست و چهار نفرشون ازم متنفر بودن و اون یه نفر هم شاگرد اول کلاسمون بود که بنده خدا تا آخرین لحظات ِ فارغ‌التحصیلی بین من و گنده‌ترین پسر کلاسمون فرق نمی‌ذاشت انقدر سرش تو درس بود. نمی‌تونم بگم تقصیر من بود یا هم‌کلاسی‌ها یا استادا یا دانشگاه یا چی، ولی رک و راست، دانشگاه هرچی توی خودم سال کنکورم ساخته بودم، خراب کرد. ب�

بازیگر اثبات‌شده‌ ـش

ژ - ام - و

اوخوللار یئنیدن آچیلمیشدی . درس ایلینین ایلک گونلری ایدی . اوخول دووارینین آرخاسیندا " ژیان " پارک ائدیب ایچیندن بیر یاراشیقلی آغا ائنیب اوخولا گئتدی . اؤز - اؤزومه « کاش بو آغا بیزیم اؤیرتمنلریمیزدن بیریسی اولایدی ، آراباسی یامان سوژه اولا بیلردی منه ، دئییب - گولمه یئری آچیلاردی ... ! » دئییب ، من ده اوخولون قاپیسیندان ایچری گئتدیم . او گونون ایلک درسی " فیزیک " ایدی . هله فیذیک اؤیرتمنین گؤرمه میشدیک . کیلاسا گئدیب هیجان ایله گؤزوموزو قاپی یا

ژ - ام - و

خوب که فکر میکنم میبینم نسبت به بچگیم ، زیادم فرق نکردم !

۴ خرداد ۱۳۹۵ ه‍.ش. - دیدگاه‌ها برای خوب که فکر میکنم میبینم نسبت به بچگیم ، زیادم فرق نکردم ! بسته هستند. در راستای مهمونیِ امروز ، کل خانواده داشتن از دوران طفولیت ...خوب که فکر میکنم میبینم نسبت به بچگیم ، زیادم فرق نکردم ! همراه با تصویر دسته مطالب تفریحی و سرگرمی: برای شما خوب که فکر میکنم میبینم نسبت به ...۲۷ بهمن ۱۳۹۲ ه‍.ش. - تمام مردهایی که به زندگی من آمده اند همگی با یک جمله مشترک از من ..... موقعیت متوسط رو به خوب دارم. .... میتونه من را نسبت ب

خوب که فکر میکنم میبینم نسبت به بچگیم ، زیادم فرق نکردم !

مشاوران متخصص

کاهش وزن > گروه ها و مباحث رژیمی روزانه > رژیم های گروهی بر مبنای روش رژیم > رژیم گروهی سوئدی برای خداحافظی از چربی های اضافه ت کنید : رژیم گروهی سوئدی برای خداحافظی از چربی های اضافه صفحه ها : [1] 2 3 4 خوشبختی 22 November 2014, 17:13 سلام سلام :16::16::16: دوستان عزیزم سال نو مبارک! امیدوارم سالی سرشار از سلامتی وعشق و امید داشته باشید و در کنار هم توی سال جدید کلی خوش تیپ تر شده باشیم:connie_24::2uge4p4: http://2nafare.com/wp-content/uploads/2013/07/%D8%B1%DA%98%DB%8C%D9%85-%D9%84%D8%A7%D8%BA%

مشاوران متخصص

بلاگرز

تبلیغات

پست ثابت

تبلیغات

ما با حالیم

فروشگاه

عضویت در گروه تلگرام جوک کلیپ عکس

جدیدترین مطالب

تبلیغات

جستجو ها

تبلیغات متنی